تحلیل تکنیکال تنها توسط معاملهگران تکنیکال استفاده نمیشود، اکثر معاملهگران تلاش میکنند تحلیل بنیادی را برای این منظور استفاده کنند که مشخص میکند آیا ضرورت دارد در بازار اقدام به خرید کنند یا خیر؟ علاوه بر این از تحلیل تکنیکال برای مشخص کردن سطوح قیمت ورودی خوب و کم ریسک بهره میبرند. تحلیل بنیادی به این افراد کمک میکند درباره ارزیابی روند معاملاتی خود بهتر تصمیم بگیرند و عمل کنند.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال ابزار یا روشی است که برای پیشبینی حرکت احتمالی قیمت آتی یک اوراق بهادار مانند یک سهم یا ارز، بر اساس دادههای بازار استفاده میشود. تئوری پشت اعتبار تحلیل تکنیکال این است که اقدامات جمعی مانند خرید و فروش همه شرکتکنندگان در بازار، به طور دقیق همه اطلاعات مربوط به اوراق بهادار معامله شده را منعکس میکند و بنابراین، به طور مداوم ارزش بازار منصفانه را به اوراق بهادار اختصاص میدهد.
قیمت سابق به منزله یک شاخص معتبر برای بررسی عملکرد در آینده
معاملهگران تکنیکال معتقدند قابل اعتمادترین شاخص برای بررسی عملکرد قیمت در آینده، تحلیل عملکرد قیمت در زمان کنونی یا در گذشته خواهد بود. این افراد نمودارهای قیمت را تجزیه و تحلیل میکنند تا حرکت آن را پیشبینی کنند. دو شاخص مهم و حیاتی برای بررسی مناسب تحلیل تکنیکال، دورههای زمانی تعیینشده و شاخصهای تکنیکال ویژهای هستند که فرد معاملهگر از آنها استفاده میکند. بازههای زمانی نشان داده شده در نمودارها، از یک دقیقه تا بازه زمانی ماهانه یا حتی سالانه متغیر خواهد بود. دورههای زمانی متداول مورد استفاده توسط تحلیلگران به شرح زیر هستند:
- نمودار 5 دقیقهای
- نمودار 15 دقیقهای
- نمودار ساعتی
- نمودار 4 ساعته
- نمودار روزانه
تاریخچه تحلیل تکنیکال
برخی از مردم منشاء تحلیل تکنیکال را ایستگاههای بازرگانی آشوری باستان و بازارهای یونانی میدانند. اعتقاد بر این بود که شواهدی از حدس و گمان در نحوه تجارت آنها وجود دارد که نوسانات قیمت را دنبال میکردند. با این حال، نشانه برجستهتری از استفاده از تحلیل تکنیکال را میتوان در توصیف جوزف دلاوگا از بازارهای هلند در قرن هفدهم دید. وی که یک تاجر الماس، کارشناس مالی، فیلسوف و شاعر ساکن آمستردام بود، شاهکار خود را با نام Confusion of Confusions در سال 1688 نوشت.
این متن که بر توصیههای کلی سرمایهگذاری متمرکز بود، به چراغ راهنمایی برای منشأ تحلیل تکنیکی مدرن تبدیل شده است؛ زیرا حاوی توضیحات مفصلی از قراردادها، تماسها و گمانهزنیهای مالی است. وی در این کتاب توضیح داد که چگونه از چنین تکنیکهایی برای پیشبینی حرکت قیمت سهام در بورس آمستردام استفاده کرد. یکی دیگر از شواهد اولیه تحلیل تکنیکال را میتوان در استفاده هوما مونهیسا از الگوهای شمعدانی برای پیشبینی قیمت برنج در مبادلات ژاپن در اوایل قرن هجدهم مشاهده کرد. هوما مونهیسا تاجر برنج ثروتمند اهل ساکاتای ژاپن بود. او با استفاده از روش تحلیل تکنیکال (الگوهای شمعدانی) که خود توسعه داده بود، با بررسی قیمت برنج در بورس ثروتمند شد.
تاثیر مونهیسا بر تحلیل تکنیکال
مونهیسا در کتاب چشمه طلا که در سال 1755 نوشت، اشکال اولیه الگوهای فنی را شرح داد. او توضیح داد که روندها و وارونگیها به احساسات انسان مربوط میشوند. دولت ژاپن توانایی مونهیسا را به عنوان یک تاجر متخصص در بازار برنج به رسمیت شناخت و او را به مشاور مالی دولت تبدیل کرد. در همین حال، در آن دوره در چین، مردم از قوانین تعیین شده توسط کتابچههای کنفوسیوس برای پیشبینی حرکت قیمت در بازارهای امپراتوری چین استفاده میکردند.
به عنوان مثال، در یک کتابچه راهنما با عنوان "تجارت اساسی" آمده بود که هیچ کالایی بیش از صد روز گران نخواهد بود و هیچ کالایی برای صد روز ارزان نخواهد ماند و معاملهگران از آن در تصمیمگیری استفاده کردند. همچنین دستورالعملهای دیگری در این کتابچه راهنما وجود دارند که به بازرگانان نحوه شناسایی حرکات بازار و درک ارتباط بین حرکت قیمت و حجم را نشان میدهند.
نمودارهای زمانی تحلیل تکنیکال
چارچوب زمانی که یک معاملهگر برای مطالعه انتخاب میکند، معمولا توسط سبک معاملاتی شخصی وی تعیین میشود. آن دسته از افرادی که شرایط معامله را در یک روز باز و بسته میکنند، تمایل به تحلیل نوسان قیمت بر اساس نمودارهای زمانی کوتاهتر، مانند 5 یا 15 دقیقهای دارند. اما علاقهمندان به تحلیل بلندمدت تلاش میکنند شرایط بازار را برای مدت طولانی بررسی کنند و بیشتر قصد دارند بازارها را بر اساس نمودارهای 4 ساعته، روزانه یا هفتگی بررسی کنند.
حرکت قیمت که در یک بازه زمانی 15 دقیقهای رخ میدهد، برای معامله گر روزانه که به دنبال فرصتی برای دریافت سود از نوسانات قیمت در طول یک روز معاملاتی است، بسیار مهم خواهد شد. با این حال، همان حرکت قیمتی که در نمودار روزانه یا هفتگی مشاهده میشود، امکان دارد برای اهداف بلندمدت تجاری، مهم یا تعیینکننده نباشد.
شاخصهای فنی بر اساس میانگینهای متحرک
معاملهگران تکنیکال علاوه بر مطالعه شکلهای کندل استیک، میتوانند از عرضه بیشمار شاخصهای فنی برای کمک به آنها در تصمیمگیری معاملات استفاده کنند. یک استراتژی معاملاتی میانگین متحرک ساده احتمالا چیزی شبیه به این باشد: تا زمانی که قیمت بالاتر از میانگین متحرک نمایی 50 دوره ای (EMA) باقی بماند، بخرید، تا زمانی که قیمت زیر 50 EMA باقی بماند، بفروشید.
بوت کمپ پایتون در دنیای مالی
شاخصهای فنی – شاخصهای حرکت
میانگینهای متحرک و اکثر شاخصهای فنی دیگر در درجه اول بر تعیین جهت احتمالی بازار، بالا یا پایین متمرکز هستند. با این حال، دسته دیگری از شاخصهای فنی وجود دارند که هدف اصلی آنها تعیین جهت بازار نیست؛ بلکه تعیین قدرت بازار است. این شاخصها شامل ابزارهای محبوبی مانند نوسانگر تصادفی، شاخص قدرت نسبی (RSI)، شاخص میانگین متحرک همگرایی-واگرایی (MACD) و شاخص میانگین حرکت جهت دار (ADX) میشوند.
با اندازهگیری قدرت حرکت قیمت، شاخصهای مومنتوم به سرمایهگذاران در تعیین این مسئله کمک میکنند که آیا حرکت فعلی قیمت، معاملات نسبتا ناچیز و محدود به دامنه را نشان میدهد یا مربوط به یک روند واقعی و قابل توجه است؟
از آنجایی که شاخصهای مومنتوم قدرت روند را اندازهگیری میکنند، میتوانند به عنوان سیگنالهای هشدار اولیه مبنی بر پایان یافتن یک روند باشند. به عنوان مثال، اگر یک اوراق بهادار برای چندین ماه در یک روند صعودی قوی و پایدار معامله شده است اما بررسی شاخصهای حرکتی، از دست رفتن این قدرت را نشان میدهد؛ زمان آن فرا رسیده که به کسب سود فکر کنید.
شاخصهای حرکت تحلیل تکنیکال
از آنجایی که اندیکاتورهای مومنتوم معمولا فقط حرکت قوی یا ضعیف قیمت را نشان میدهند؛ اغلب برای تشخیص جهت روند با سایر شاخصهای تحلیل تکنیکال، به عنوان بخشی از یک استراتژی معاملاتی کلی ترکیب میشوند.
نگاه کلی به تحلیل تکنیکال
این واقعیت را در نظر داشته باشید که هیچ شاخص تکنیکالی کامل نیست. هیچ یک از آنها سیگنالهای 100٪ دقیق را در تمام مدت ارائه نمیدهند. باهوشترین معاملهگران همیشه به دنبال علائم هشدار دهنده هستند؛ در حالی که سیگنال نشانگرهای انتخابی آنها امکان دارد گمراه کننده باشند.
تحلیل تکنیکال که به خوبی انجام شود، مطمئنا میتواند سودآوری شما را به عنوان یک معاملهگر بهبود بخشد. با این حال چیزی که باعث کسب سود خواهد شد این است که زمان و تلاش بیشتری را صرف فکر کردن در مورد نحوه رفتار، در صورت مخالف بودن شرایط بازار با وضعیت خود کنید.
مزایای تحلیل تکنیکال
- تجزیه و تحلیل فنی به معاملهگران و سرمایهگذاران کمک میکند تا تصمیمات سرمایهگذاری خود را سریعتر بررسی کنند؛ زیرا قیمتها تمایل به کاهش دارند؛ یعنی اطلاعات اساسی را پیش از وقوع یک رویداد واقعی پیشبینی میکنند.
- همه نتایج و شاخصها را میتوان به صورت تاریخی، آزمایش و تأیید کرد.
- تجزیه و تحلیل فنی به عنوان یک رویکرد منضبط در نظر گرفته میشود؛ زیرا از نظریه توقف ضرر در آن استفاده خواهد شد.
معایب
- تحلیل فنی یک رویکرد علمی معتبر نیست؛ زیرا اکثر روشهای آن قیمتها را بر اساس دادههای مربوط به قیمت مطالعه میکنند. بنابراین ضروری است که یک معاملهگر به طور مداوم سیستمهای معاملاتی خود را بررسی کند تا توانایی کاری آن را بسنجد.
- اساس تحلیل تکنیکال ممکن است یادگیری آسان باشد؛ اما پیادهسازی و تسلط بر آن دشوار است.
- اکثر معاملهگران تمایل دارند بین رویکردهای مختلف در نوسان باشند؛ بنابراین نمیتوانند تجزیه و تحلیل خود را به شیوهای ثابت دنبال کنند و این در نهایت منجر به زیان بیشتر میشود.
تحلیل صنایع
تحلیل صنایع یک ابزار ارزیابی بازار محسوب میشود که مشاغل و تحلیلگران برای درک پویایی رقابت یک صنعت آن را مورد استفاده قرار میدهند. این روند به آنها کمک میکند درک کنند که در یک صنعت چه اتفاقی میافتد؛ به عنوان مثال آمار تقاضا و عرضه، میزان رقابت در صنعت، وضعیت رقابت صنعت با سایر صنایع نوظهور، چشمانداز آینده صنعت با در نظر گرفتن تغییرات تکنولوژیک، سیستم اعتباری در صنعت و تأثیر عوامل خارجی بر صنعت همه مواردی هستند که در زیرمجموعه این شیوه ارزیابی بازار قرار میگیرند.
کلام آخر
همانطور که گفته شد تحلیل تکنیکال مبتنی بر بررسی و تجزیه و تحلیل دادههای بازار است؛ استدلال پشت آن نیز این است که معاملات جمعی به طور دقیق همه اطلاعات مربوط به اوراق بهادار معامله شده را منعکس کرده و بنابراین ارزش منصفانه بازار را به اوراق بهادار اختصاص میدهد. در تحلیل بنیادی به دنبال پیدا کردن ارزش واقعی سهم و اوراق بهادار هستیم تا با قیمت بازار قیاس کنیم و اختلاف آن را برای تصمیم گیری بهتر به دست آوریم. حال آنکه در تحلیل تکنیکال به بررسی تاریخچه قیمت سهام و اوراق بهادار میپردازیم و با کمک شاخصها و اندیکاتورها رفتار قیمت آینده را پیش بینی میکنیم.