تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) یا تحلیل فنی یکی از ابزارهای اصلی سرمایهگذاران برای پیشبینی رفتار آتی بازارهای مالی است. این شیوه تحلیلی که بر اساس بررسی دادههای تاریخی قیمت و حجم معاملات بنا نهاده شده، به سرمایهگذاران این امکان را میدهد که با شناسایی الگوها و روندهای موجود، نقاط ورود و خروج مطلوب بازار را تعیین کنند.
تحلیل تکنیکال بر 3 اصل کلیدی استوار است:
- بازار همه چیز را در نظر میگیرد
- قیمتها به صورت روندها حرکت میکنند
- تاریخ تمایل به تکرار خود دارد
با استفاده از این اصول، تحلیلگران تکنیکال روندهای بازار را شناسایی و پیشبینیهای مبتنی بر دادهها ارائه میدهند. پس بهترین کار بررسی سه اصل کلیدی است:
در اصل اول بیان میشود " همه چیز در قیمت نهفتهست" که یعنی قیمت یک دارایی، تمام اطلاعات مرتبط با آن از جمله عوامل بنیادی ، ذاتی و روانشناختی بازار را منعکس میکند.
در اصل دوم به این نظریه میرسیم که قیمتها معمولاً در روندهای صعودی، نزولی یا افقی حرکت میکنند. شناسایی این روندها به سرمایهگذاران کمک میکند تا تصمیمگیریهای آگاهانهتری در مورد معاملات خود داشته باشند.
در نهایت نوبت به اصل سوم یعنی تکرار تاریخ میرسد، جایی تحلیلگران تکنیکال از این اصل به منظور شناسایی الگوهای قیمتی و حجم معاملات که در گذشته رخ دادهاند، استفاده میکنند، با این انتظار احتمالا این الگوها تکرار شوند.
بوت کمپ پایتون در دنیای مالی
تاریخچه تحلیل تکنیکال
تاریخچه تحلیل تکنیکال به دوران باستان بازمیگردد، اما شکل مدرن آن در قرن ۱۷ و ۱۸ در ژاپن با استفاده از نمودارهای شمعی برای تجارت برنج شکل گرفت. با این حال، توسعه و پیشرفت عمده تحلیل تکنیکال در غرب، به قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ میلادی برمیگردد، زمانی که تجار و معاملهگران شروع به بررسی الگوهای قیمتی و حجم معاملات کردند، اما ریشههای اولیه آن به قرنها قبل ارتباط دارد.
یکی از اولین موارد ثبت شده استفاده از تحلیل تکنیکال مربوط به بازرگانان ژاپنی در قرن ۱۷ میلادی است که از نمودارهای شمعی برای پیشبینی حرکات قیمت برنج استفاده میکردند.
از ژاپنی ها تا چارلز داو حدود دو قرن فاصله بود اما این باعث نشد که چارلز نظریه خود را با نام تئوری داو ارائه نکند.
شاید مهمترین نقطه عطف در تاریخچه تحلیل تکنیکال، توسعه نظریه داو توسط چارلز داو، بنیانگذار روزنامه وال استریت ژورنال، در اواخر قرن ۱۹ باشد. داو یکی از اولین افرادی بود که اصولی را برای تحلیل بازارهای سهام تدوین کرد، که امروزه به عنوان نظریه داو شناخته میشود.
او بر این باور بود که قیمتهای بازار تمایل دارند در روندهای قابل شناسایی حرکت کنند و این روندها میتوانند از طریق تحلیل قیمتهای گذشته و حال، پیشبینی شوند.
این نظریه پایه و اساس تحلیل تکنیکال را شکل داده و به توسعه روشهای بعدی در این حوزه نیز کمک کرد.
در طول قرن بیستم، با پیشرفتهای تکنولوژیک و دسترسی بیشتر به دادههای بازار، تحلیل تکنیکال پیشرفتهای قابل توجهی را تجربه کرد. ابزارهای جدیدتری پا به میان گذاشتند و این ابزارها به معاملهگران اجازه دادند تا با دقت و سرعت بیشتری بازارها را تحلیل و فرصتهای معاملاتی را شناسایی کنند.
در نهایت با ورود به قرن جدید و ظهور اینترنت، دسترسی به دادههای بازار و ابزارهای تحلیلی به طور چشمگیری افزایش یافت. این امر، به گسترش بیشتر تحلیل تکنیکال و استفاده از آن توسط معاملهگران خرد و حرفهای منجر شد. اکنون، تحلیل تکنیکال به عنوان یکی از مهمترین ابزارها در تصمیمگیریهای معاملاتی شناخته میشود، که امکان تحلیل دقیق و به موقع بازارها را فراهم میآورد و به معاملهگران کمک میکند تا با اعتماد به نفس بیشتری در بازارهای مالی حضور یابند.
ستون اصلی تحلیل تکنیکال
نمودارها یکی از اساسیترین و مهمترین اجزای تحلیل تکنیکال یا تحلیل فنی هستند و به معاملهگران اجازه میدهند تا تاریخچه قیمتی یک دارایی را به صورت بصری مشاهده و تحلیل کنند.
نمودارها اطلاعات مربوط به قیمت و حجم معاملات را در بازههای زمانی مختلف نشان میدهند و به معاملهگران کمک میکنند تا الگوها، روندها و سطوح حمایت و مقاومت را شناسایی کنند. در این مقاله به پر طرفدارترین نمودارها میپردازیم:
- نمودار خطی (Line Chart)در تحلیل تکنیکال
نمودار خطی سادهترین نوع نمودار است و تنها قیمتهای بسته شدن (Closing Prices) یک دارایی را در طول زمان نمایش میدهد. این نمودار با رسم خطی بین قیمتهای بسته شده در دورههای مختلف، تغییرات قیمت را نشان میدهد. به دلیل سادگی، نمودارهای خطی برای شناسایی روندهای کلی قیمت و مقایسه عملکرد داراییهای مختلف در بازههای زمانی طولانی مناسب هستند.
- نمودار شمعی (Candlestick Chart)در تحلیل تکنیکال
نمودار شمعی، که ریشه در ژاپن دارد، اطلاعات مشابه نمودار میلهای را ارائه میدهد اما با استفاده از رنگ، تحلیل قیمت را آسانتر میسازد.
«بدنه» شمع نشاندهنده فاصله بین قیمت باز شدن و بسته شدن است، در حالی که «سایهها» که در واقع همان «فتیلههای» شمع هستند، بالاترین و پایینترین قیمتها را نشان میدهند. نمودارهای شمعی به دلیل ارائه تصویر واضح از روانشناسی بازار و نوسانات قیمتی، برای شناسایی الگوهای قیمتی بسیار مفید هستند. این نمودار از سایر نمودارها نیز محبوبتر است.
- نمودار هیکن آشی (Heikin Ashi) در تحلیل تکنیکال
این نمودار، که در ژاپنی به معنای «میانگین بار» است، یک ابزار تحلیل تکنیکال است که برای نمایش روندهای قیمتی بازار به شکلی صافتر و قابل فهمتر نسبت به نمودارهای شمعی سنتی طراحی شده است.
این نمودارها از یک فرمول خاص برای محاسبه قیمتها استفاده میکنند که تأکید بیشتری بر روی میانگین قیمتها دارد، تا نوسانات کم اهمیت بازار را کاهش دهد و تصویری واضحتر از جهت حرکت بازار ارائه کند. نمودار هیکن آشی به ویژه برای معاملهگرانی که به دنبال شناسایی و معامله بر اساس روندها هستند، مفید است.
انواع سبک در تحلیل تکنیکال
در تحلیل تکنیکال به دلیل طیف وسیعی از بازارها، داراییها، و رویکردهای معاملاتی، سبکهای مختلفی وجود دارد. دلیل وجود سبکهای مختلف در تحلیل تکنیکال به تنوع اهداف، ترجیحات و رویکردهای معاملهگران و تحلیلگران بازمیگردد.
بازارهای مالی پیچیده و دارای جنبههای متعددی هستند که هر یک میتوانند تأثیرات متفاوتی بر روی قیمت داراییها داشته باشند. به همین دلیل، تحلیلگران به روشها و ابزارهای متفاوتی برای تحلیل و پیشبینی بازارها نیاز دارند.
سبکهای مختلف تحلیل تکنیکال به معاملهگران این امکان را میدهد تا رویکردی را انتخاب کنند که بهترین تطابق را با استراتژی معاملاتی، سطح ریسک پذیرفتهشده، و اهداف سرمایهگذاری آنها داشته باشد.
علاوه بر این، بازارها در طول زمان تحول مییابند و با ظهور فناوریهای جدید، دادهها و اطلاعات بیشتری در دسترس قرار میگیرد که میتواند منجر به توسعه سبکهای جدید در تحلیل تکنیکال شود. در اینجا به بررسی چند سبک پرطرفدار میپردازیم:
تحلیل تکنیکال کلاسیک: این سبک بر روی تحلیل نمودارهای قیمتی، شناسایی الگوهای نموداری مانند سر و شانه، پرچم و همچنین تعیین سطوح حمایت و مقاومت تمرکز دارد. این سبک به دنبال شناسایی نقاط عطف احتمالی در حرکت قیمتها است.
تحلیل تکنیکال مبتنی بر اندیکاتورها: این سبک شامل استفاده از اندیکاتورهای تکنیکال مختلف مانند میانگینهای متحرک، اندیکاتور قدرت نسبی (RSI) و ... است.
استفاده از روشهای آماری و ریاضیاتی برای تحلیل دقیقتر بازار، امکان بررسی و تجزیه و تحلیل حجم بزرگی از دادهها به صورت خودکار از ویژگیهای این سبک است. هدف از این بهینه کردن نقاط ورود و خروج توسط این اندیکاتورها است.
تحلیل تکنیکال به سبک الیوت: این سبک بر روی شناسایی الگوهای موجی در حرکات قیمتی تمرکز دارد. تحلیلگران سعی در شناسایی الگوهای تکرار شونده در قالب شمارش امواج و پیشبینی حرکات قیمتی بر اساس این الگوها دارند.
تحلیل تکنیکال با پرایس اکشن: پرایس اکشن دیگر سبک تحلیلی در دنیای تکنیکال است که در آن تمرکز اصلی بر روی حرکت قیمتها بدون تکیه بر ابزارهایی مانند اندیکاتورها است. معاملهگران پرایس اکشن با بررسی نمودارهای قیمتی خام، سعی در شناسایی الگوهای قیمتی و تعیین روندهای بازار دارند. این رویکرد به معاملهگران اجازه میدهد تا با تکیه بر دادههای قیمتی واقعی، بدون دخالت احساسات یا پیچیدگیهای اضافی، تصمیمگیری کنند.
نحوه انتخاب سبک مناسب: انتخاب سبک تحلیل تکنیکال مناسب بستگی به عوامل مختلفی دارد، از جمله اهداف سرمایهگذاری، سطح تجربه و دانش فردی و روحیات شخصی.
سرمایهگذاران تازهکار ممکن است بخواهند از سبکهای سادهتر مانند تحلیل تکنیکال کلاسیک همراه با اندیکاتورها را شروع کنند، در حالی که سرمایهگذاران با تجربهتر ممکن است به دنبال سبکهای پیچیدهتری مانند پرایس اکشن باشند.
مهم است که سرمایهگذاران وقت بگذارند تا با اصول و رویکردهای مختلف آشنا شوند، آزمایش کنند و بر اساس نتایج به دست آمده، سبکی را که بیشترین موفقیت را برایشان به ارمغان میآورد، انتخاب کنند.
تحلیل تکنیکال در کنار تحلیل بنیادی
شاید شما هم انتظار مقایسه تکنیکال و بنیادی را با یکدیگر داشتید اما واقعیت این است که قیاس این دو کار اشتباهی است. بارها و بارها جدال تحلیلگران بنیادی و تکنیکال را دیدهایم اما باید گفت که اصل ماجرا جاییست که در کلیت تحلیلها، مسیر این دو سبک تحلیلی اغلب یکی است به جز مواقعی که هیجان در بازارها افزایش مییابد.
در عرصهی سرمایهگذاری و معاملات بازارهای مالی هر کدام از این دو استراتژی با استفاده از دیدگاهها و ابزارهای منحصر به فرد خود، راهنماییهایی برای ارزیابی داراییها و پیشبینی روند قیمتهای آتی ارائه میدهند.
با این حال، ترکیب این دو میتواند به سرمایهگذاران این امکان را بدهد که یک تصویر کاملتر و قدرتمندتر از فرصتهای موجود در بازار به دست آورند. همانطور که در اصل اول تحلیل تکنیکال عنوان شد، همه چیز در قیمت نهفته است، یعنی با تمرکز بر بررسی نمودارهای قیمتی و حجم معاملات، این فرض استوار است که تمام اطلاعات مربوط به یک دارایی، از جمله عوامل بنیادی و رویدادهای جهانی، در قیمتهای فعلی منعکس شدهاند.
در سوی دیگر، تحلیل بنیادی به ارزیابی وضعیت اقتصادی، مالی و سایر عوامل بنیادی که بر ارزش ذاتی یک دارایی تأثیر میگذارند، میپردازد.
ترکیب تحلیل تکنیکال و بنیادی میتواند به سرمایهگذاران کمک کند تا انتخابهای آگاهانهتری داشته باشند و ریسکهای مربوط به سرمایهگذاریهای خود را به حداقل برسانند.
استفاده همزمان تکنیکال و بنیادی، استراتژی سرمایهگذاری را متعادل میکند و به سرمایهگذاران امکان میدهد تا با اطمینان بیشتری در بازارهای مالی فعالیت داشته باشند.
سخن پایانی
تحلیل تکنیکال ابزاری قدرتمند برای درک و پیشبینی رفتار بازارهای مالی است. با انتخاب سبک مناسب در تحلیل تکنیکال و توسعه استراتژیهای معاملاتی مبتنی بر تکنیکال، سرمایهگذاران و معاملهگران میتوانند به بهبود عملکرد سرمایهگذاریهای خود کمک کنند.
با این حال، مهم است که به یاد داشته باشیم تحلیل تکنیکال، همانند هر ابزار دیگری در سرمایهگذاری، بدون ریسک نیست و باید به همراه مدیریت دقیق ریسک و استراتژیهای محافظت از سرمایه استفاده شود.